148
خلاصه داستان:
زندگي مشترك مينا و سينا، زن و شوهري از طبقه مرفه ظاهرا به بن بست رسيده و هر دو در پي جدايي اند. اين دو روز حضور در محضر براي طلاق با دختري به نام مينا از طبقه فرودست مواجه مي شوند كه به وسيله پدر معتادش به زور قرار است در ازاي بدهي (پانصد هزار تومان) به همسري جواني آس و پاس و خلافكار به نام ناصر درآيد. مينا در يك تصميم آني، دختر را از آنجا فراري مي دهد و خود نيز با او همراه مي شود. پيرمرد معتاد و ناصر، سينا را به زور با خود همراه مي كنند تا طي يك تعقيب و گريز طولاني، زن و دختر را بيابند. اين تعقيب و گريز و زندگي اجباري چندروزه سينا با ناصر و مينا با عروس فراري موجب تغيير و تحول در روحيه و رفتارشان مي شود. در پايان دختر فراري براي ازدواج با ناصر اعلام رضايت مي كند و ميان مينا و سينا نيز تفاهم و صميميت به وجود مي آيد.